مباهات
زهراست یادگاری نور خدای من
خورشید صبح و ظهر و غروب سرای من
بر می کشیم از این خانه تا خدا
من با دعای فاطمه او با دعای من
ما نور واحدیم نه فرقی نمی کند
من جای او بتابم و یا او بجای من
مست تجلیات خداوندی همیم
من با خدای اویم و او با خدای من
یک طور حرف می زند انگار بوده است
از ابتدای خلقت و در ابتدای من
کاری که کرد فاطمه کار امام بود
زهراست بس علی من و مرتضی من
دنیا تمام آنچه که داری برای تو
یک تار موی خاکی زهرا برای من
ما یک سبر برای جهازش فروختیم
چیزی نبود تا که بمیرد برای من
هرشب دلم به گفتن یک فاطمه خوش است
از من نگیر دلخوشیم را خدای من
علی اکبر لطیفیان
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت 8:43 AM توسط مدیر وبلاگ
|