آیینه خدا
ای آن که چشم پاکت آیینه شد خدا را
دست کریم گرمت روزی دهد گدا را
سرعت مگیر بهر دوری گزیدن از ما
بر عالمی نبخشم این حالت غنا(بی نیازی) را
بر پاکی گناهم من اشک دیده خواهم
آیینه ی دلت کن این چشم پر خطا را
گرچه ندیدی از من خوش عهدی و مروت
بر من نما محبت با من نما مدارا
از بس که روسیاهم کعبه دگرنخواهم
احرام دیگری ده این عبدبی وفارا
مشعر نیامدم من سعی صفا نکردم
آنجا مبر توازیادمسکین بی نوارا
در اعتکاف کعبه در هر طواف کعبه
با ناله ی حسین جان یاری بده گدارا
گوش دلم تو بگشا تا بشنوم اذان-
آن حنجر بریده بر خاک نینوا را
ما اقتدا نمودیم بر دختری سه ساله
با اشک دیده جوئیم با نام او خدارا
ما را رسان به دستی تا که زتن جدا شد
سیلی زدن روا شد طفلان مصطفی را
سوگند می دهم بر خون گلوی اصغر
با غسل خون تنم کن احرام کربلارا
تقدیر بوده تا حال روی تو را نبینم
"گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را"
+ نوشته شده در جمعه ۲۴ تیر ۱۳۹۰ ساعت 6:29 PM توسط سجاد شیخ الاسلام
|