فیض حضور
مهدیا (عج) کی شب هجر تو به سر خواهد شد؟
کی مصون از همه آفات بشر خواهد شد؟
گل روی تو کی از پرده به در خواهد شد؟
محو در نور تو کی شمس و قمر خواهد شد؟
عالم کون و مکان منتظر مقدم توست
التیام دل ما در گرو مرهم توست
منظر مردمک دیده ی جانی مولا
به تن خسته ی ما تاب و توانی مولا
روح در پیکره ی کون و مکانی مولا
علتش چیست که از دیده نهانی مولا؟
دانم از فرط گنه قابل دیدار نیم
قابل دیدن رخسار تو ای یار نیم
چه کنم خسته دلم غم زده ی دل خونم
روی تابنده تر از ماه تو را مفتنونم
گرچه از جرگه خاصان درت بیرونم
لیکن از هجرتو ای مونس جان محزونم
تو چه کردی که در اعماق دلم جا کردی؟
تو به یک جلوه مرا واله و شیدا کردی
منکه از جام هوی سرخوش و مستم مولا
کی دگر لایق دیدار تو هستم مولا؟
مانده از راهم و برگیر تو دستم مولا
چون گدایان سر راه تو نشستم مولا
تا مگر دیده ی من روی چو ماهت بیند
شاید آخر گلی از گلشن وصلت چیند
آرزوی دل ما فیض حضوراست حضور
درک ایام خدائی ظهور است ظهور
الحق آن روز به حق روز سرور است سرور
چه می وصل تو ای دوست طهور است طهور
شود آن روز نصیب همه ی ما گردد
گره اصلی ما منتظران وا گردد
چه شود پرده تو از دیده ی ما برگیری
زنگ غفلت تو ز دل های مکدر گیری
با یکی جلوه دل از عاشق مضطر گیری
اذن بهر فرج خویش ز داور گیری
دیگر از دوری تو طاقت ما طاق شده
رشته صبر برون از کف عشاق شده
به لب منتظران ناد تو می باشد وبس
مونس خسته دلان یاد تو می باشد و بس
همه را چشم به امداد تو می باشد و بس
درد عشاق تو اوراد تو می باشد وبس
هرچه جز مهر و ولای تو بود منفور است
گر تو را چشم دلی هیچ نبیند کور است...
ملا حسین فیض کاشانی