اذن دخول
این جا که می رسی دیگر ازدحام و هیاهوی این همه زائر به چشمت نمی آید!
این جا که می رسی فقط خودت را می بینی و شاه کریمت را...
محبوب را می بینی که بازهم تو را به ضیافتش طلبیده و تنها چند قدم با ضریح مقدسش فاصله داری...
ضریح و درها و پنجره فولاد که الحق تبرک جستنی و بر دیده گذاشتنی و بوسیدنی است..
هم شوق آن داری که سرعت گام هایت را زیاد تر کنی و زودتر ضریحش را در آغوش کشی.. هم میل آن داری که آرام تر قدم بر داری تا همه وجودت را آکنده از تنفس نسیم این صحن و سرای بهشتی سازی...
می روی و جلو صحن مولایت می ایستی..
گردن کج می کنی و با اشتیاق و سوز دل می گویی:
اني استأذنک يا رب اولا و استأذن رسولک صلي الله عليه و آله ثانيا و استأذن خليفتک الامام المفترض علي طاعته علي بن موسي الرضا صلوات الله و عليه و الملائکة الموکلين بهذه البقعة المبارکة ثالثا.
ءادخل يا رسول الله. ءادخل يا حجة الله. ءادخل يا ملائکة الله المقربين المقيمين في هذا المشهد. فأذن لي يا مولاي في الدخول...
اذنت می دهند...
صاحب خانه کریم تر از این حرف هاست.............