به زوال جوانی فکر می کنم
به از بین رفتن این نیرو و قدرت
و در ذهنم آن شعر پند آموز مرور می شود که:
.. آن همه قدرت و نیروی عظیم به چه ره مصرف گشت؟...
==========
به زوال جوانی فکر می کنم
و به گفته ایشان که ما قدر سلامتی مان را نمی دانیم
راست می گوید..
وقتی مشکلات روی هم تلنبار می شود، وقتی فکر می کنی بدون فلان روزی زندگی نتوان کرد و...
اگر خدای نکرده شک به بیماری سختی کنی و این شک مدتی مثل خوره روحت را بیازارد
آن وقت می فهمی چیزهایی مهم تر از خواسته های چند روز قبلت هست...

بله ما من قدر سلامتی مان را نمی دانیم
==========
یک روز هم نوبت ما است
پیر می شویم و از زور بازو و نطق گیرا و گام های استوار خبری نیست..
یک روز برای انکه یک قاشق به سمت دهان ببریم بارها تلاش می کنیم...
یک روز هم...


خدایا
آخر و عاقبت ما را بخیر کن و ما را دمی محتاج خلقت نگردان