مسیح من

گفت: هرکی اسم خودشو دوست داره! مگه میشه کسی دوست نداشته باشه؟!

دیگری گفت: ولی من اسممو دوست ندارم!

گفتم: بستگی داره کی اسم آدمو صدا کنه...


فدای صوت روح بخشتان مسیح من!

فقط یک بار صدایم کنید محبوب بی همتا...

دلایل دعا برای امام عصر عج

1- ایمان به خدا
شایسته است که مومن برای مومنین دعا کند که هم کیش و هم عقیده او هستند. و این مطلب به حکم عقل و شرع ثابت است. پس دعا کردن برای آن بزرگوار که سالار مومنین است بر ما لازم می باشد

چنان که در کافی حدیث مسندی از حضرت ابوعبدالله صادق علیه السلام آمده است که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: هیچ مومنی برای مرد یا زن مومنی دعا نکند مگر آنکه خداوند متعال آن چه که او برای آن ها خواسته است، مانند آن را به سوی او برگرداند، از طرف هر مرد یا زن مومنی که از اول روزگار تا روز قیامت آمده یا خواهد آمد. و بسا باشد که روز قیامت بنده مومنی را دستور دهند تا به آتش افکنده شود و او را می کشند تا به دوزخ ببرند، ولی مومنین و مومنات عرضه می دارند: پروردگارا! این همان شخصی است که برای ما دعا می کرد شفاعت ما را درباره ی او بپذیر. پس خداوند شفاعت آن ها را درباره او قبول می فرماید و اونجات می یابد.
(اصول کافی/ ج 2/ ص 507)


مکیال المکارم در فوائد دعا برای حضرت قائم عج/ جلد اول 

لیلة الرغائب

- گفتم امشب که لیلة الرغائبه منو خیلی دعا کن...

+ گفت: دعامیکنم روز برآورده شدن آرزوهای مولامون رو ببینی خیلی زود




در راس دعاهای امشبمان، بر آورده شدن حاجات حضرت صاحبمان باشد



آن مرد دانا که قدرش را نمی دانیم

پیامبر خدا صلی الله عليه و آله فرمودند:" به سه كس رحم كنيد. اول، به شخصی كه قبلا عزيز بوده و اينک خوار گشته است. دوم، به كسی كه ثروتمند بوده و اكنون دچار فقر و تنگ دستی شده. سوم، به عالمی كه در ميان مردمی نادان قرار گرفته، و قدرش دانسته نمیشود. "

اگر از شما بپرسند آيا دانشمندی را می شناسيد كه درميان مردم باشد، ولی آنها چنان كه بايد و شايد قدر او را ندانند، چه كسی را معرفی می كنيد؟

آيا شخصا فرد دانايی را می شناسيد كه در اثر عدم توجه مردم به او گوشه گير شده باشد؟ آيا تا كنون از غربت و مظلوميت عالِمی مطلع شده ايد و دل و جانتان بر غربت او آتش گرفته و سوخته است؟

اگر از من درباره چنين شخصی بپرسيد میگویم : " داناتر از

همه دانا ها، عالم تر از همه علما و آگاه تر از همه آگاهان، امروز همان كسی است كه خدا او را از سرچشمه علوم آسمانی خويش سيراب كرده و او را در ميان بندگان خويش به عنوان نماينده خود قرار داده است" .

من میگويم: " او همان چشمه حيات، مهدی امت، دانای دانايان، امام زمان ماست، كه فرزند گرامی امام عسكری عليه السلام است".

می گويم :" با اينكه او دانای اسرار پنهان، و آگاه از تمام راز های  صعود به ملكوت آسمان و توانا به درمان تمام دردهای بشر است و با  اينكه انسان ها به شكل گسترده ای به دانش او نياز دارند، به او پشت كرده و از او غافل مانده اند".

می گويم":  سالهاست كه مردم، اين چشمه حيات را در ظلمات دنيای  آشفته و پر ستمشان گم كرده اند، از نعمت وجودش بی بهره مانده اند  و در اين ساليان دراز او تنهايی و غربت را تجربه می كند. "

می گويم:" او همان كسی است كه خداوند درباره او فرمود كه كمال موسی دارد و نورانيت عيسی و در عين حال صبر ايوب. "1

میگويم:" او همان مهدی قائم است كه پيامبر خدا در خطبه آينده ساز غدير درباره او فرمود كه او تمام دانش ها را به ارث می برد و به همه علوم احاطه دارد".

میگويم:" او همان بزرگ مردی است كه نيای او اميرمؤمنان درباره اش فرمود كه آغوش پناهش بيش از هر پناهگاهی به روی پناه جويان گشاده است و دانشش بيش از دانش همه شماست و دلسوزی اش از  همه شما فراگير تر است" 2

و میگويم" : او همان كسی است كه امام كاظم عليه السلام غربتش را  پيش از ولادتش پيشگويی كرده و درباره اش فرموده:

او همان طرد شده تنها و غريب است كه از نزديكانش غايب میشود"3

من میگويم: " وقتی به درماندگی هايی كه در دوری از او گريبان گير ما شده می نگريم، دلمان میسوزد از اين كه چرا ما انسان ها بايد درست در نزديكی يک چشمه حيات بخش از تشنگی جان بدهيم، از بين برويم و درنتيجه به رشد مطلوبی كه شايسته ماست نرسيم؟ "

اما دل منتنها برای از دست رفتن خودمان نمی سوزد، بلكه دلم بيشتر برای آن چشمه حيات میسوزد كه كسی به او رغبت نشان نم یدهد. دلم برای آن چاه پر آب می سوزد كه معطل و بی نشان و غريب و دور افتاده  مانده است. دلم  برای آن مرد دانا می سوزد كه ما نيازمندان دانش، او را به راستی طلب نمی كنيم

). "ما" كه میگويم، منظورم همه "ماست " يعنی تمام مردم دنيا(  بشر آن قدر خودش را از او جدا ساخته كه بسياری از ما آدم ها حتی نمی دانيم كه او وجود دارد و در كنار ماست.

من دلم نه تنها برخود مان بلكه بر او می سوزد و از تنهايی و غربت شديدش كه علي رغم دانايی و بركات وجود اوست، غصه میخورم.

 و  پيامبر هم به ما گفته بود به آن دانايی كه در ميان نادانان قرار گرفته و قدر او دانسته نم یشود رحم كنيد، يعنی دلهايتان برای غربتش بسوزد.


ّبرگرفته از کتاب بیایید او را یاری کنیم/ دکتر مهدی قندی

1)حديث مشهور لوح

2) اثبات الهداه ج ٧ص ٧۵ به نقل از آفتاب درنگاه خورشيد

3)كمال الدين/ج ٢/صفحه ٣۶١ /باب ٣۴ /حديث ۴ 

چاه پر آب

خدای متعال میفرمايد: 
"چه بسيار... چاهی كه وانهاده شده وچه بسا قصر بلندی كه چنين است. "1
چه بسيار كه خداوند در اثر ستمكاری مردم آنها را از نعمتهای خو دمحروم می سازد. اين سنت الهی است و درتمام امت ها سابقه داشته است. خداوند دراين آيه شريفه به محروم شدن برخی ازمردم از نعمت های خويش اشاره می كند و بيان میدارد كه در پی محروم شدن خطاكاران ازنعمت های الهی، بسياری ازاين موهبت ها درطول تاريخ بدون استفاده مانده است؛ فی المثل چاههای پرآبی كه ديگر رهگذری آنها راپيدا  نمیكند ،به سرآنها نمی آيد، دلوی در آن هانمی افكند وعطشی فرونمی نشاند؛ و قصرهای بلندی كه چشم هارامی نوازند و مانند چاه ها مخفی نمانده اند (اما با اين حال كسی در آنها سكونت نمی كندودر سايه ی آنها آرام نمیگيرد!

در اين كلام خدا حكايت از دو چيز هستاول حكايت ازمحروميت مردم ستمكار از نعمت های خداوند و دوم حكايت از مهجور، غريب و بی استفاده ماندن آن نعمتها

اينک ما از مفهوم ظاهر آيه آگاهيم. ظاهرآيه اشاره به قصرهای بلند وچاه های پرآبی دارد كه ازاقوام هلاک شده به جای مانده است، اما باطن وتأويل آيه حكايت گر ازچيست؟ به تعبير ديگرنمونه عينی و مصداق كلام حق درامت اسلام و عصر حاضر چه چيز يا چه چيزهايی است؟

در روايات اهلبيت آمده كه: »منظوراز"چاهی كه وانهاده شده"  امامی است كه سكوت اختيارمیكند و مقصود از "قصر بلندی"  كه خدا به آن اشاره فرموده امامی است كه سخن خود را ابراز مینمايد«2

به عنوان نمونه اميرالمؤمنين  وامام حسن مجتبی عليهماالسلام، در زمانی كه حاكم مسلمانان بودند و مردم را علنا به راه حق دعوت میكردند، نمونه هايی ازآن قصرهای مرتفع وبلند به شمار می آيند. امام حسين عليه السلام درعصرحكومت يزيد نيزنمونه ای ديگراز آن قصرهای بلند و آشكاراست. آن حضرت آشكارا سخن خود را به امت ابراز كرد.

از طرفی ديگرامامانی همچون امام هادی،امام عسكری و امام زمان عليهم السلام نمونه هايی ازآن چاههای پراز آب هستند كه متروک مانده اند. اين بزرگواران روزگار امامت خويش را عمدتا در سكوت و خفا گذرانده اند.حقيقت دردناكی كه در آيه شريفه بيان شده اين است كه نه تنها اين چاه های پر ازآب متروک وبی استفاده مانده اند،بلكه آن قصرهای آشكار و بلند نيز چنين مهجوروبی استفاده رها شده اند.

در آيه شريفه اشاره شده که هم آن چاهه ای پر از آب و هم آن قصرهای مرتفع، مهجوروغريب مانده اند. ساده انگاری است كه به پنداريم مردم  زمان اميرالمؤمنين يا امام حسن مجتبی يا امام حسين عليهم السلام عموما سخنان ابرازشده آن بزرگواران را به جان میخريدند و چون آنها را درصحنه علنی اجتماع ظاهرمی ديدند، بهره كافی را از آنان می بردند.

_ آيا اطرافيان علی عليهالسلام نصيحت های او دركنار گذاشتن بدعت های دو خليفه اول پذيرفتند؟

 _ آيا مدعيان هواداری مولا بينش ژرف او را در نبرد با سپاه دروغ پرداز معاويه كه قرآن ها را برسرنيزه هاكرده بودند، حرمت نهادند؟ 

_ آيا سپاهيان امام مجتبی هنگامی كه آنها را به جهاد فرا می خواند، به درستی دعوتش را لبيک گفتند؟و آيا در آن هنگام كه سست عنصری آنها كار را برامام وياران با وفايش سخت كرد، برتصميم او درباره صلح به رغبت گردن نهادند؟

_  آيا ندای ياری طلبی امام حسين بن علی دركربلا به درستی پاسخ داده شد؟ 

_ آيا زين العابدين، باقرالعلوم، امام صادق، امام كاظم، امام رضا و ديگر امامان عليهم السلام، كانون توجه مردم عصرخود بودند؟ 

_ آيا ازاين بابت كه آن ها ظاهر وآشكار بودند مردم قدر آنها را می دانستند و ازگرد آن ها پراكنده نمی شدند؟ 

_ مگر مردم كوفه نخست، از يزيد بيزار و به امام حسين اميدوارنبودند؟ مگرحسين بن علی را نعمت خدا برای خود نمی دانستند؟ مگر او را به سرزمين خويش فرا نخواندند؟

خواندند اما در راه بهره مند شدن ازاو مردانه پايداری نكردند. آری امامان چه ظاهرباشند و چه غايب گنج الهی اند و برای دستيابی به ساحت آنان بايد امتحاناتی را پشت سرگذاشت. اما چه بسيارند كسانی كه در اين امتحان ها ايمان خود را میبازند.

امروزهم برای ما درمسيراستفاده ازامام زمان عليهالسلام و اعتقاد به برقراربودن امامت او امتحانی بزرگ قراردارد. اين امتحان با غيبت و پنهان زيستی امام زمان شكل گرفته است.

لغزش گاه اين امتحان آن جاست كه غيبت او را مانع از بروزكلیه آثارو بركات او بدانيم و درعصرغيبت نسبت به توسل، مراجعه و تمسک به ايشان تعلل و كوتاهی بورزيم. به علاوه بپنداريم كه اگر امام ما ظاهربود بدون اين كه امتحانی در كار باشد از اوبهره مند میشديم.

شاهد بر بی پايه بودن پندار كسانی كه شرط لازم و كافی برای استفاده ازامام را تنها ظهور اومی دانند اين است كه اولا عموم مردم در روزگار ظهور امامان پيشين آنها را وا نهادند و از ايشان استفادهشايان نبردند)پس ظاهربودن امام، شرط كافی برای استفاده ازاو نيست.(  ثانيا به شهادت تاريخ، شيعيانی كه درهمين روزگارغيبت، توسلات عميق و جدی به امام زمان داشته اند از ايشان بهرهبرده ومیبرند) پس ظاهربودن امام،شرط لازم برای استفاده ازاونيست( خلاصه آن كه غيبت، دليل موجهی برای استفاده نكردن ما از امام نيست، چنان كه ظهور نيزعاملی قهری برای كسب فيض از امام نمیباشد.

آری قصه  »آن چاه پرازآب كه وانهاده شده «،قصه غربت امام زمان ماست و قصه همان مرد داناست كه نادانان قدراو را نمی دانند و نيازمندان، از دانش او سود نمی جويند.

روكنيم به كلام امام صادق كه در تفسير و رمزگشايی ازكلامحق درباره آن  »چاه های فرونهاده شده «فرموده است:  »معنای آيهچنين است: چه بسيارعالمی كه كسی به اومراجعه نمی كند و ازعلم او بهره نمیبرد. «

 »بياييد به امام زمانمان مراجعه كنيم و از علم، هدايت و ديگر بركات او بهره ببريم. «

 »مراجعه ما به ايشان دو فايده درپی دارد.اول سعادت برای ما و دوم رفع غربت از او، كه نزد اهل محبت و ولايت فايده دوم مقدم بر فايده نخست است. «

 »مراجعه به امام زمان موكول به ديدارحضوری و ملاقات جسم شريف ايشان نيست. تمسک وتوسل به امام، نيازمند پايان يافتن غيبت نيست، بلكه به فرموده پيامبر درعصرغيبت نيز میتوان از نور ولايت آن حضرت پرتو گرفت و بهره مندشد. «

و با تومیگويم:  »ای شيعه امام زمان! درتمام تصميمات زندگی ات و به هر كاری كه میخواهی اقدام كنی با دلت و با زبانت، خود را به آن ابرمرد ملكوتی پيوند بزن و بگو يا صاحب الزمان! مرا درياب! تا دراين تصميم و در اين كار موفق باشم و مورد عنايت حق متعال قرار گيرم. «

و میگويم »:بهره بردن ازاين معدن پرمايه بی رنج وسختی هم نيست، پس درراه رسيدن به اين گنج ازتلاش و پايداری مپرهیز"3

 

آری، هرچه مراجعات ما شيعيان به اين منبع نور و معدن خير، بيشتر و بيشتر شود و هرچه آثار و بركات مشاهده شده از اين مولای كريم زياد تر گردد، شوق و رغبت امت به او رو به فزونی خواهد گذاشت و هم پای رفع محروميت ما از آن حضرت، غربت ايشان نيزدر ميان ما كم خواهد گشت. ایكاش به چنان رشدی نائل گرديم كه از محروميت خودمان دل آزرده باشيم وازغربت اماممان دل آزرده تر!




 برگرفته از کتاب بیایید او را یاری کنیم با تلخیص/ مهدی قندی

1: سوره مبارکه حج/آیه 45

2: کافی/ باب فیه نکت و نتف من التنزیل فی الائمة/ ح 75

3: آفتاب در غربت/ دکتر سید محمد بنی هاشمی صفحه 321 به نقل از نجم الثاقب صفحه 109

آقای خوبم

خصوصیت دانش آن است که هرچه بیشتر بدانی بیشتر می فهمی که هیچ نمی دانی!

خصوصا اگر این علم، علم حقیقی خداوندی باشد و از سرچشمه معرفت ائمه ی هدی علیهم السلام سیرابت کنند...

اصلا انگار شنیدن از این خاندان و پای صحبت بزرگان نشستن درباره شان غذای روح است!

بقول استادی : " کمی که از این فضا دور بمانی حس می کنی گم کرده ای داری!"

و من به تجربه حس کردم این فرمایش او را...

توقیع مبارک امام عصر عج می خواندم به شیخ مفید

کلمه به کلمه اش سراسر نور و روشنایی. چه ابتدایش که تو را به اوج حسرت کوتاهی هایت میبرد و چه اواسطش که انگار با تو سخن می گویند.

کلام معصوم است. حدیث امام!

بالای کلمه به کلمه اش دلت می خواهد جانت زبان باز کند و بگوید: این سخن مولای من است؟

امام زمان من؟

امام حی و حاضر و ناظر من؟

همان امامی که شاید همین نزدیکی ها باشد؟

همانی که به یمن وجودش زندگی را جرعه جرعه نفس می کشم؟ همانی که دوستش دارم؟ همانی که.....

...

دوستم دارد....

آری 

آری

سخن، کلام مولاست. با شیخ مفید می گویند اما شاید مصداق همان مثل باشد که به در می گوییم دیوار بشنود. شیخ که خود می دانستند این کلام را 

انا غیرمهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم...


صلی الله علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی


بیا که ناشدنی شد به تو رسیدن من

چه ساده می شود اما به من رسیدن تو....


اللهم عجل لولیک الفرج


توصیه از یک دوست

اگر تا به حال توقیع های امام عصرمان به شیخ مفید ره الله علیه را نخوانید،بخوانید!

حرف دلم

مرا در کمندت بیفکن که دیگر
گرفتار عشقت رهایی ندارد...

آقاجون
خدا نیاره روزی رو که بخوام رها بشم جدا بشم از ریسمان ولایت شما
از حبل الله متین
خدانکنه بخوام محبتتونو با چیزی عوض کنم
خدانکنه انقدر پست بشم
بهشتم شمایید...

بابی انت و امی



پ.ن

عکس یکی از ارزشمندترین دارایی های من

ای نگهت خواستگه آفتاب

                                      بر من ظلمتکده یک شب بتاب

   بسمه تعالی و بذکر ولیه الحجة عج

سطر چهارم
آدم باید منصف باشد، نباید با خودش تعارف داشته باشد. آدم باید ببیند اول با کی زندگی می کند صبح و شب؟ با کی نفس می کشد؟ به عشق کی بلند می شود و می نشنید؟ اصلا حواسش کجاست در زندگی؟
شما یک هفته با آن بزرگوار زندگی کنید، صبح به او سلام دهید، شب قبل از خواب به او سلام دهید
حتی اگر حس خجالت یا سردی می کنید چون توصیه شده است با همان حس سلام دهید، با آن بزرگوار پیوند برقرار می شود.

امام انیس است. در همان حدیث امام رضا علیه السلام( الامام الوالد الشفیق) آمده که امام انیس است. انیس از اسماء خدای متعال است به این معنی که کسی که زود انس می گیرد و دنبال بهانه می گردد.

عجب خدایی و عجب ولی ای!

ممکن است ببیند دوسال- سه سال- ده سال یادی از او نکردید ولی اگر همین امشب بروید و با او- حتی به سردی- سخن بگویید، حتی اگر بگویید اصلا با شما حرفی ندارم وچون گفته اند با شما حرف بزنم، الان دارم حرف می زنم، چند بار این کار بکنید ببینید چطور اییشان با شما رفیق می شود! به شرطی که رسم رفاقت را بجا بیاوریم انشاالله.

_ این رسم بسیار خوبی است که وقتی از سر سفره آمدیم کنار، به بچه هامان بگوییم اول از آقا تشکر کن.
اللهم بارک لمولانا المهدی. این رسم را یاد بدهیم به بچه هایمان که هر چیزی که بدستشان رسید بگوییم از آقا جان تشکر کن. بداند آقایی دارد و بداند هرچه دارد هستی آن ز هستی اوست و بدانیم هستی ما ز هستی اوست

_ یک نفر را دوست داری و به او علاقه مند هستی. آیا دوستی را که به او علاقه مند هستی ممکن است که از نظرت اصلا محو شود؟ امکان ندارد!! دوستی که به او علاقه مندی همواره در برابر تو حاضر است
بنابر این من اگر به امام زمان معتقدم و در این اعتقاد و باورم دارم راست می گویم، لحظه ای از زندگی من پیدا نمی شود که من از یاد امام غافل باشم.

_ حالا برای اینکه ارتباطی را که مرضی آن بزرگوار است برقرار کنیم، اولا تلاش کنیم، نماز شب بجای بیاوریم. چرا که یکی از راه هایی که انسان می تواند با امام عصر ارتباط برقرار کند، در دل شب است.
یابن الحسن بگوید، یا صاحب الزمان بگوید، از دوری او گریه کند که این ها در دل شب امکانش بیشتر است. خصوصا که نماز شب را خود ایشان خیلی توصیه فرموده اند.

_ بعد نماز صبح را که می خواند، دعای عهد بخواند و تجدید پیمان کند.

_ از در خانه که صبح بیرون می آید برای سلامتی آن بزرگوار صدقه دهد. کسی که هستی تو به طفیل وجود اوست.

_یکی  از راه هایی که خیلی خیلی خوب می تواند ارتباط ما را با امام عصر برقرار کند، به فکر شیعیان بودن است. این که  چگونه من بتوانم برای شیعیان امام زمان مفید باشم

_ یکی از چیزهایی که باید حتما مداومت داشته باشد به خواندن دعایی است که خطاب به ابوالحسن ضراب اصفهانی. در اعمال روز جمعه که در مفاتیح آمده و مال خود امام عصر عج است

من چیزی را می خوانم در روز جمعه پس از نماز عصر جمعه که حضرت خودشان ابلاغ فرموده اند.

هر صبح که بیدار می شویم زیارت آل یس بخوانیم که انشاالله در این مسیر ارتباط با امام زمان برقرار می شود. آن وقت ببینیم عنایات خاصه ایشان متوجه حال ما خواهد شد انشاالله

ادامه دارد انشاالله..

--------------------------------------------
پ.ن :
با عرض معذرت از طولانی شدن مطلب امروز. حیف بود مطلب پاره بشه

دقایقی دل بده به سخن استاد

تایم: 2 دقیقه و 53 ثانیه

ارزش:حداقل بیش از 2 روز و 53 ساعت تفکر


http://wdl.persiangig.com/pages/download/?dl=http://zaaer.persiangig.com/Track18.mp3

آیت الله وحید خراسانی

توجــــــــــــه!


این بیان مال امشبه
فقط 3دق و 1 ثانیه وقتتون رو می گیره
بشنوید...


http://wdl.persiangig.com/pages/download/?dl=http://zaaer.persiangig.com/Track27.mp3

توجـــــــــــــــــــــــه!!

آیت الله وحید خراسانی فرمودند:
اعمال زیر را در شب نیمه شعبان انجام دهید و دیگران را هم آگاه کنید که در صورت عدم اهتمام آگاه کردن دیگران روز قیامت برای شما یوم الحسرة خواهد بود

1- قرائت سوره یس و هدیه آن به امام عصر عج
2- قرائت زیارت آل یس
3- دعای فرج راس ساعت 11شب

برای ماء معینم-67

ماء معینم!

گفتنی ها را برای خودتان در خلوت گفتم

فقط آمده ام برای رهگذران بگویم که


 شما ای رهگذر و ای همسفر!

دعای شب قبلم را زودتر از آنچه فکر می کردم مستجاب کردند

و از جایی که انتظارش هم نمی رفت دستم را گرفتند

و مرا از چشمه ی عطایای رحمانیشان نوشاندند

نمی دانم چه بگویم

تنها یک کلام

بزرگوار تر از این آقا وجود ندارد

هرکس دارد بیاورد!!!!!

برای ماء معینم-64

فقط اومدم یه جمله بگم


دوستتون دارم

دوستتون دارم

دوستتـــــــــــــــــــــــــون دارم

 

جعلنی الله فداک یا صاحبی

برای ماء معینم-57

ماء معینم!

می خواهم برایتان بنویسم

برایتان بگویم..

اما

اینبار اینجا جایش نیست

می آیم و برایتان خصوصی می نویسم..

اگر اذن سخن دهیدم


التماس دعا

یاعلی

الحمدلله

که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی...

یارب فرج امام ما را برسان
آن صاحب انتقام ما را برسان
در خدمت او گر نرسانی مارا
بر حضرت او سلام ما را برسان....

سرورم

همه هست آرزویم  که ببینم از تو رویی

چه شود تو را که من هم          برسم به آرزویی....

دلم تنگه برات

بازم کرده هوات

آقام، جون به فدات

بیا یابن الحسن......

ای خوشا روزگار ظهورش....

محمد بن مسلم ثقفی از امام باقر علیه السلام نقل می کند:

" قائم ما به رعب خداوندی یاری می شود و با یاری فرشتگان و قدیسین نصرت می گیرد. از شرق تا غرب به سرعت می رود و گنج های خود را برای او ظاهر می کنند. سلطنت او به شرق و غرب عالم می رسد. خدا دین او را بر همه ی ادیان چیره می گرداند؛ حتی اگر مشرکان کراهت داشته باشند. در زمین خرابی نمی ماند؛ مگر عمران و آبادانی شود.

 عیسی بن مریم نازل می شود و پشت سر او نماز می خواند.

گفتم: ای فرزند رسول خدا! قائم شما کی خروج می کند؟

فرمود: قبل از ظهور او مردها شبیه زنان لباس می پوشند و آرایش می کنند، و زن ها خود را به صورت مردها در می آورند. انحراف تمام جامعه را فرا می گیرد. زنان بر زین اسب ها سوار می شوند. شهادت های باطل در محاکم قضایی پذیرفته می شوند و شهادت های حق به کنار می رود. خون ریزی و قتل و زنا راحت و آسان می شود؛ ربا حلال می گردد.

زمانی فرا برسد که مردم از افراد شرور به خاطر ترس از زبانشان خود را دور و برحذر می دارند...

این گونه که شد، قائم ما ظهور می کند. پشتش را به کعبه تکیه می دهد و با او 313 نفر جمع می شوند.

اولین چیزی که می گوید این جمله است: " بقیة الله خیر لکم ان کنتم مومنین"1

سپس می گوید: من بقیة الله و حجت و خلیفه ی خدا بر شمایم. هرکسی می آید به او سلام می کند و می گوید: " سلام بر تو ای باقی مانده ی خدا در زمینش" 2




1- سوره هود/آیه86

2- روایت به نقل از کتاب پیمان سپیده دمان/ منبع اصلی روایت منقول در کتاب: کمال الدین و تمام النعمة 33:1، ح16

برای بهار چشم به راه!

همراه نور و رایحه، ای حضرت بهار!

باران عشق! یک نمه اما فقط ببار

اما غرض نه اینکه شکایت کنیم، نه

جمعی علاقه مند بهاریم و بی قرار

این چندمین روایت بغض است؟ بگذریم...

آقا! چه سخت می گذرد بی تو روزگار

برای ماء معینم-42

ماء معینم!

 

گر بر دل دنیا


جای تو خالی بود


تصویر ماه عشق


نقشی خیالی بود


گر بردل مهتاب


نور تو می تابید


هرگز دل شب ها


چشمی نمی خوابید


از روی دل جویت


و از شام گیسویت


نتوان سخن گفتن


حتی ز ابرویت


هر روز چونان مهر


بر سینه می تابی


بر قلب خاموشم


شب ها تو مهتابی


دنیا و ما فیها


ذکر تو را گویند


هر کس تو را خواهد


دست از جهان شوید


اسرار قلبم را


تنها تو می دانی


از هرچه می گویم


تو برتر از آنی


عمری تو را خواندم


شامم سحر کردم


با یاد تو هرشب


مه را نظر کردم


خواهم شوم خاری


اندر گلستانت


رحمی نما ای گل


دستم به دامانت

بهارمن!

خواهم شوم خاری

اندر گلستانت

رحمی نما ای گل

دستم به دامانت...........

....

غیر از تو کیست درد دلم را دوا کند؟.........


روز ششم- تفرقه

أشر ادامه داد:

" اینک ما سبطیان به چند گروه تقسیم شده ایم:

اکثریث ما، کارگران و بردگان و زحمت کشانی هستیم که سخت سرگرم آب ونان شده ایم. گذران زندگی فقیرانه و طاقت فرسا، این گروه را از هر اندیشه ای باز می دارد.

گروه دیگری از سبطیان، خود فروخته شده اند. بیچگارانی که غالامان حلقه به گوش قبطیان شده اند. برای آنان جاسوسی می کنند و از این راه مقام و منزلتی نزد فرعون یافته اند.

گرو بسیار اندکی هم هستند که میفهمند چه فاجعه ای گریبانگیر بنی اسرائیل شده.و از این خفت و خواری که دامنگیر فرزندان ابراهیم و یعقوب و اسحاق شده به شدت رنج می برند. اما جز که غصه بخورند کاری از آنان ساخته نیست."


ادامه دارد...


سرانجام صالحان/ دکتر نادر فضلی

یا ابا صالح المهدی ادرکنی و لا تهلکنی..

چشم ها پرسش بی پاسخ حیرانی ها
دست ها تشنه تقسیم فراوانی ها
با گل زخم سر راه تو آذین بستیم
داغ های دل ما جای چراغانی ها
حالیا دست کریم تو برای دل ما
سرپناهی است در این بی سر و سامانی ها

وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی
ای سر انگشت تو آغاز گل افشانی ها
فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید
فصل تقسیم غزل ها و غزل خوانی ها
چشم تو رایحه ی روشن آغاز بهار
طرح لبخند تو پایان پریشانی ها ...

روز چهارم- سبطیان ستم دیده

أشر یازدهمین گوینده از سران سبط گفت:

"اینک درباره سبطیان بگوئیم: علاوه بر فقر وتنگ دستی و فساد ناشی از فقر، اختلافات نیز ما سبطیان را به روز سیاه نشانده است. اینک تکیده و رنجور و نا امید و بی مقدار و مستضعف گشته ایم. گرد یأس و ناامیدی بر چهره های خاموشمان پاشیده ایم.

رنج آور تر از این فقر و فلاکت، خواری و خفتی است که فرعون و فرعونیان بر ما روا می دارند...


ادامه دارد...


 برگرفته از کتاب سرانجام صالحان/ دکتر نادر فضلی

روز سوم- قبطیان( فرعونیان) غفلت زده

دیگری از سران سبط در ادامه گفت:

" کار دیگری که فرعون فاسق کرده است، گسترش و رواج بی اندازه فساد و فسق و فجور در میان قبطیان است.. آن ها احساس می کنند چیزی کم ندارند و در سایه ی خدایگانی فرعون، در ناز و نعمت و لذت و شهوت غوطه ور هستند. چرا بگذارند آب از آب تکان بخورد؟ چرا این آرامش شیرین و شاد را به هم بزنند؟.."


ادامه دارد...


برگرفته از کتاب سرانجام صالحان/ دکتر نادر فضلی

روز دوم- نیرنگ فرعون

اسحاق- از سران سبط- ادامه داد:

"مردم درباره جادوگران اعتقادات عجیبی دارند.. مردم معتقدند که فرعون با نیروی جادو می تواند از آسمان باران فرود آورد، یا سبب پرآبی رود نیل شود..فرعون برای آن که بتواند افکار و اندیشه ها را هم مانند جسم مردم تسخیر کند و آن ها را هرگونه که خود می خواهد به اختیار درآورد، جادوگری را به شدت رواج می دهد.. بزرگ ترین مصیبت و آفت همین است که سبطیان نیز چنان غرق این گونه امور شده اند که خود را از یاد برده اند.. سلطه ی سیاسی، قدرت اقتصادی، نیروی نظامی و نفوذ فکری و فرهنگی فرعون چنان فراگیر است که کسی هیچ تصوری نمی تواند داشته باد در این که روزی، کوچک ترین خطر و خللی در حکومت او پدید آید، مخصوصا نیروی نظامی او شگفت انگیز است.."

این سخنان نا امید کننده همچنان ادامه داشت....



برگرفته از کتاب سرانجام صالحان/ دکتر نادر فضلی

روز اول- قبطیان قدرتمند

نوادگان یعقوب نبی علی نبینا و آله و علیهم السلام را "سبطیان" نیز می گفتند

یهودا از خاندان یعقوب بود از نوادگان لاوی- برادر یوسف- و تنها کسی که با اخبار آسمان و وحی خداوندی ارتباط داشت.

در روز ملاقات سران سبط با یهودا، یکی از سران سبط گفت:

" در این دورانی درازی که قبطیان، بر ما، سیطره یافته اند، نشنیده ایم در هیچ زمانی به این اندازه قوم بنی اسرائیل در باتلاق مرگ و مذلت غوطه ور باشد..فرعون بر بنی اسرائیل بسیار سختگیر و بدرفتار است.سبطیان را آزار می دهد و شکنجه می کند.. بنی اسرائیل- از همه ی نعمت های فراوان مصر- بهره ای جز به اندازه ای که زنده بمانند تا بردگی کنند، ندارند.. ثروت و قدرت قبطیان- فرعونیان- آن چنان زیاد است که توانسته اند بناهای بزرگی بر پا کنند..

آنان آنچنان ثروتمند شده اند که چشم ها از دیدن آن همه مکنت و ثروت، مبهوت می ماند.. این روحیه انسان هاست که چون خود را مستغنی ببینند، طغیان و سرکشی کنند..فساد و تبه کاری در میان ایشان غوغا می کند.به کلی از فرجام زشت و ناپسند کارهای خود غافل شده اند..فسق و فجور و گناه و بدکرداری برای آنان بسیار عادی شده است...فسق و فجور کاهنان آنان پوشیده در پرده ی تقدس و دین داری است.."

 

سپس قرر شد لختی بیاسایند و دوباره درباره ی روزگار سیاه سبطیان سخن بگویند. تا در پایان آگاه شوند از رازی که یهودای پیر سال ها درسینه داشت.....



برگرفته ازکتاب سرانجام صالحان/ دکتر نادر فضلی