برای ماء معینم-72

حذف شد

برای ماء معینم-71

ماء معینم!

نمی دانم اسم حال و هوایم را چه بذارم- شاید فقط باید صبربخواهم

صبر

اما هنوز با این بادهای موسمی از سرما می لرزم

نمی دانم

به قول او

وظیفه ما دعاست و اعتماد و توکل

راست می گوید..


یاریم کنید

خدا یار و یاورتان

برای ماء معینم-70

ماء معینم!

دیر به دیر می آیم. اما هروقت می ایم چیزی روی قلبم سنگینی کرده است.

این بار هم آمده ام از او سخن بگویم

اویی که می دانم تا مدتی این نوشته ها را نخواهد خواند. وقتی هم بخواند می پرسد از من:... درباره ی من بود؟

آری درباره ی تو است....



امروز حس کردم شاید برایش کم گذاشتم. این مدتی که هر دو گرفتار مشغله های گاه به گاهمان بودیم..

مجالی نبود برای بیشتر کنارش بودن

راستش را بخواهید، ملاحظه خودش هم هست. که سعی می کنم کمتر با او سخن بگویم. که مبادا مثل گذشته شود و او از تکرار مکررات آزار ببیند.

برای من هم سخت بود. کمتر سراغش آمدن سخت بود خیلی سخت!

ولی خب... عذاب وجدان اذیت شدنش از شیرینی لحظات می کاهد..

و من که خودم را سرزش می کردم که آنطور که باید و شاید بر سر عهد و پیمان نبودم..


مدتی است کمتر حرف می زنم..

و بدتر 

بدتر

مدتی است کمتر حرف می زند...

بهتر بگویم انگار مدتی است حرف هم نمی زند

می ترسم از سکوتش- برای خودم نه!!

برای خودش. این سکوت و این نبودنش

و این حال گاه به گاهش..

این خلوتش با خودش..

نگران می شوم

و هنوز

باخودم فکر می کنم

شاید نباید حرف هایش را گوش می کردم و کمتر از قبل کنارش می بودم..

نمی دانم...


اما شما

پدر مهربان هر دوی ما

می دانید که چقدر به او فکر می کنم و چقدر برایم تحمل ناراحتی هایش سخت است

کسی که حس می کردم انگار خود من است که روبه رویم ایستاده!

حالا هم 

جایگاهش برایم چون همیشه بلند است..


یاریش کنید آقای ما

و دعاهایم در حقش را استجابت نمایید


که من مثل او ندارم....


التماس دعا

یاعلی

برای ماء معینم-69

ماء معینم!


دریابید مرا

دارم

از دست

می رومــــــــــــــ...


برای ماء معینم-65

ماء معینم!

دلم گرفته است.... به وسعت رعد وبرقی که دیشب آسمان را لرزاند... نمی دانم این حس غریب چیست که در وجودم افتاده... اما هرچه هست دارد وجودش را به رخم می کشد...

هرچند من پر از این احساسات غریبم...

دلم نیامد نیایم و جای دیگر بروم...

ماء معین خانه ی من است.. و شما که صاحب این خانه اید...

و من مهمانی هستم که به کرم صاحب خانه چشم دوخته و دل سپرده ام..


یاریم کنید

و بیش از همیشه از کرم و بخششتان بمن بچشانید

که شمایید کریم باولاد الاکرام

و مامور بضیافة والاجارة

فاضفنی و اجرنی...


یاعلی

برای ماء معینم-63

ماء معینم!

خودم هم منتظر خبرش بودم- او هم گه گاهی سوال پشت پرده ی سکوتم  را از خودم می پرسید...

و من مثل همین مدت شاید نه چندان کوتاه یک نمی دانم تحویلش میدادم..

..

امروز اما بالاخره فهمیدم-

از فهمیدنش خوشحال شدم

اما اولش برای خودم ناگهان حس کردم یکباره پشتم خالی شد!

یکباره دلم ریخت!

و بعد به خود نهیب زدم که این فکرهای بیخود را بریز دور!!

خدا که هست!

توکلت به خدا!!

درست است

دست نیاز به درگاه خدایمان بردم

که دستم را بگیر و یاریم کن

که قدرتم ببخش.. که برایم.............


مولای مهربانم

دعایم کنید

و برایم بازهم پدری کنید..

که جز شما هیچ ندارم....


المستغاث بک یا صاحب الزمان


التماس دعا

یاعلی

برای ماء معینم-61

ماء معینم!

نمی خوام یه چیز خوب بدست بیارم و یه چیز خوب تر از دست بدم

نمی خوام این امکاناتم از بین بره- این روزی گرفته شه....

بابا جانم!

به خدا قسم که من نمی خوام طبقه بندی خوب ها و بدها کنم

ولی .. ولی ... 

من دلیل دارم برای حرفام- برای خوسته هام- برای دعاهام...

میگه بمن تو اشتباه کردی که دلایلت رو گفتی بخاطر حساسیتشون

ولی مگه همیشه نمی گن باید به اونا بگید؟

پس چی کار کنم؟ من چی کار کنم؟.....

تو این استرس و پریشونی چی کار کنم؟

....

حالا که گفتم و تموم شد

می دونم باید مودب تر و محترمانه تر حرف میزدم اما.. نشد

معذرت میخوام امام خوبم


محبوبم!

به خدا گفتم- از شما که پنهان نیست ولی بازهم براتون میگم که  اگر اینطور می خوام - به خود خدا قسم-

برای اینه که بیشتر بتونم خدمتگزار آستانشون باشم-

و خودم بیشتر در این راه بیاموزم-

و توفیقات از این دست بیشتر به این سبب نصیبم بشه..


یاریم کنید مولای من

خواهش میکنم آقاجان

خواهش میکنم

که دعاهام رو مستجاب کنید

و ..........


المتسغاث بک یا صاحب الزمان

خدا دعاهای ظهورتان را مستجاب نماید

برای ماء معینم-60

ماء معینم!

این روزها هی اضطراب میگیرم..

هی نگران می شوم...

هی..

هرچند با دیدن نشانه ها توکل است که افزایش می یابد و هرچند من 1000بار خدایمان را شاکرم بخاطر نعمت و نظر لطفش برمن..

اما بازهم دست نیازم به آستان پدریتان آویخته است

و پای رفتن یارای مدد دستانتان..

یاریم کنید

و راهم را هموار نمایید

چرا که

                                                       "ید الله فوق ایدیهم"

دست خدا بالا از دست های دیگر است

و شمایی که دست خدایی دارید


التماس دعا


خدایمان نگهدارتان

برای ماء معینم-59

ماء معینم!

گاهی...

یاد...

------------------------

همان که گفتم دست دراز کردم برای چیدن خرمالوی روی درخت... همان که فکر می کردم شاید بشود چیدش..

یاد آن روز می افتم

و این اواخر شاید بیشتر- یا شاید هم... نمی دانم!

تکلیفم افکارم هنوز با خودم مشخص نیست!!


امشب هم فکر می کردم شاید اگر اینطور نمیشد- اگر همانطور که شنیدم عمل می کردند

اگر  اگر اگر...

الان من نمانده بودم و خرمالوی که هنوز گاهی میبینم که روی درخت است...



فکرم را آرام کنید

آنقدر آرام که تمام شود این ها...


شرمنده لطف و دعاهایتان

سپاسگزار وجودتان

بابای مهربان

برای ماء معینم-58

ماء معینم!

گاهی که به گذشته دیگران و آینده هر دوتایمان فکر میکنم..

اینکه چه کسی درست است؟

من که فکر می کنم نباید اینقدر سخت گرفت و شاید سهم عظیمش توکل است

یا آن ها که می گویند ریز به ریز و جز به جز باید پرسید و کنار هم گذاشت و خلاصه پس از سلسه مراتب ها نتیجه گرفت؟...


نمی دانم

گرچه سر آخر برای هر دویمان می گویند " هندوانه در بسته است"

اما نمی دانم که هندوانه من محل شک ٍ بیشتر دارد یا هندوانه آن ها یا شاید.. هردو!!


اما اطرافم چندین نفر دیده ام که این همه سختگیری نکرده اند و الان حداقل تا الان که ضرر نکرده اند!

نمی دانم-

یاری ام کنید

که درست فکر کنم-

درست عمل کنم-

که درست........


التمستغاث بک یا صاحب الزمان


التماس دعا

دعا گویم

یاعلی

برای ماء معینم-55

مولای من 

دراین چهار دیواری که من هرچی خستگی- هرچه دل شکستگی- هرچه امید دارم

همه را در آن می گذارم

نشسته ام..

و همه و همه ی امیدهایم را مرور می کنم

به دستان شما چشم دوخته ام و قلب لرزانم را به نگاهی از جانب شما رام می کنم

که تنفس من به گردش مژگانتان بسته است و طپش های قلب من به گرمی نگاهتان..

کاش مجالی بود که دستتان می بوسیدم و برایتان- در کنارتان- سختی همه روزهایی که گذشت را می کفتم

می گفتم شب که میشود انگار غم همه ی عالم بر سینه ام سنگینی می کند

می گفتم گاهی آنقدر در خود مچاله می شوم که پیچ و تاب خوردن جنین را می مانم

می گفتم که اشک گاهی تنفسم را به شماره می اندازد

اما...

می دانم- من بودم که لایق نبودم

ور نه چه بسا شاید حضرتتان چشم به راه امدنم..

اما آنچنان که بزرگان و پدرانمان به ما آموخته اند- با همه ی گناهان- با همه روسیاهی

با هرچه هست

بازهم باید از خودتان خواست 

از خودتان طلب کرد

و دست به دامان پر عطوفت شما یازید

با هرچه هست

بازهم باید از خودتان خواست

از خودتان طلب کرد

و دست به دامان پر عطوفت شما یازید

پدرم!

چشم به راه عطوفت پدرانه تان دوخته ام

فرزند کوچتان

            .........

برای ماء معینم-54

ماء معینم!

و باز من و قصه خرمالوهای بر درخت
و انتظار رسیدن سهم من...



التماس دعا

برای ماء معینم-53

ماء معینم!

سلام و درود همیشگی خداوند بر شما باد

میلاد مادرتون رو بهتون تبریک می گم***



 چه کنم که باید در چنین روزی باز هم از خودم درد دل کنم..

از شما که پنهان نیست

این روزها باز هم هوای ابری و نیمه بارانی دارم..

اشک می آید از چشم هایم...

آقا جون..

حتی الان هم که برایتان اینجا می نویسم اشک صفحه را تار کرده...

آقا جان

جان مادرتان گرهی از کارم بگشایید..

دیگر تاب و تحمل سخت دشوار شده..

نمی توانم بهتر بگویم..

گفتنی نیست اینجا...

من از این طرف اشک می ریزم- او از طرفی دیگر

محبوب بی همتا

دعای او را پیش از من اجابت کنید...


آه.....

دلم گرفته است...

چه بگویم که تو خود با خبری از راز...


خدا دعای ظهورتان را اجابت نماید

التماس دعا

یاعلی

برای ماء معینم-52

ماء معینم!

نوشتن برای شما چیز دیگری است...

حتی از میان هیاهوی همه ی همراهی ها، حتی در کنار دل خوشی به همه محبت ها، حتی در عمق دوستی های ارزشمند

 راز گفتن برای شما چیز دیگریست...


دیروز اخوی رفت به دیدار امام رئوف..

خوشا به سعادتش..

من اما هنوز بین هجمه دوری از شما خاندان کرم مانده ام!

درد کربلا به کنار

حالا مشهد هم ماجرایی شده است....


بگذریم

همه چیز را نه می توان اینجا نوشت و نه حتی در خلوت برایتان باز گفت

نه آنکه نشود یا شما همراهم نباشید یا درد دل هایم را نشوید و پاسخ ندهید

گاهی شرم مانع از سخن می شود...

و من..

منِ دیشب همینطور بود

برای دیشبم دعا کنید

برای منی که به سختی دور می کنم این سختی را

منی که بعد از ماه ها تازه دارم یاد میگیرم چطور عمل کنم- 

اما چیزی که باز هم می آزاردم، عمل کرد ناقصم است... دست و پا شکسته و سینه خیز می روم گه گاه

اما...

خود توانی دهیدم..

و ثباتی در قدمم

چرا که می خواهم برای شما متقی باشم

به قصد یاری شما تقوا پیشه سازم- که از خود باید شروع کرد برای یاریتان

و من اگر به قصد شما حرکت کنم دست خدا به همراهم است

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدَامَكُم (سوره محمد آیه 8)

اگر خدا را یاری کنید شما را یاری می کند و ثابت قدم می داردتان


پس ای مولا و ای عزیز

یاریم کنید که به توفیق یاریتان دست یابم به تقوا...


آقای من

به جز دست های  مهربانتان هیچ پشت و پناهی ندارم

و جز نگاه پر عطوفتتان، نه امیدی به حیات


دوستتان دارم

با تک تک ذرات وجودم


خداوند دعای ظهورتان را اجابت نماید

التماس دعا

یاعلی


برای ماء معینم-47

ماء معینم!

عاشق آن جا هستم- با همه وجودم...

اما گاهی آدم ها را که میبینم قلبم می گیرد... آدمهایی که برتری شان در چشمانم مثل آفتاب می درخشد..

و من که روحی نازک دارم و اشک همنشین صمیمی چشم هایم است....

نمی دانم چه بگویم..

مولای خوبم

امشب آمده ام درد دل کنم

درد دلهایی که برایتان آشناست... که هم مرا دیده اید هم دلم را هم دردهایم را......

باز هم برای شما آمده ام بگویم...

فدایتان گردم کجای دنیا هستید امشب؟

شاید کنار ارباب...... شاید بازهم زائر شش گوشه اید.....


مولا

قلبم گرفت از این همه احساسی که چون باز شکاری یک دفعه همه وجودم را پر می کند..

قلبم گرفت از تنهایی قدم هایی که در کوچه راه می رود..

قلبم گرفت از نگاهی که در نی نی چشم هایش برق شوق نیست...

چه بگویم که تو خود                    با خبری از هر راز....

نمی دانم امشب باید بابا صدایتان کنم-یا مادر- یا ارباب- یا مولا- یا رفیق- یا برادر یا...

آن هم وقتی همه اینها را باهم هستید..

آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری

و من به همه این ها در آن واحد نیازمندم..


امام رئوف و مهربانم!

گفتید "هیچ خبری از شما بر ما پوشیده نیست"

پس این گفته ی شما -که مثالی است از احادیث زیاد در این باب از تمامی ائمه ی هدی علیهم السلام- یعنی مرا هم اکنون می بیند-

هم اکنون می شنوید-

هم اکنون حس می کنید-

و من..

هم اکنون نیازمند محبت و آغوش پدرانه تان هستم....

در آرزوی یک جمله کوتاه " فرزندم گریه نکن"

چند کلمه ساده ی " صبور باش"

نه حتی اگر اینها هم نه، یک نگاه محبت آمیز...

می دانم توقعم زیاد است... اما ببخش و محبت به روسیاهان در خاندانتان موروثی است..

آه..

جز شما و خدا کیست که پاسخی بر قلب و جان بی قرارم دهد؟

کیست که اشک چشم هایم را به سر انگشت محبت بگیرد؟

کیست که روح بی قرارم را به وعده ی شیرینی آرام سازد؟..

من که جز شما کسی ندارم!

بارها گفته که یتیمی بیش نیستم که پدر گم کرده ام!

و پدری که شما باشید از دوری اش باید مرد!!

و من چه ناسپاس و غافلم که حتی برایتان تب نمی کنم!!

.....


مولاجانم!

عزیز دلم

تو را به خدا دست نیازم را بگیرید...

و مرا از سفره ی عطایای رحمانیتان بهره مند گردانید....

چشم به راه و منتظرم

توکل بر خدا


خداوند با مژده ظهور غم چشمهایتان را بزداید...


المستغاث بک یا صاحب الزمان..

التماس دعا

یا علی

برای ماء معینم-43

    ماء معینم


    شبیه کسی شده ام که در اثر تجارب شخصی، علائم مشابه دیگران را تشخیص میدهد..


    طبیب نه


    که طبیب کسی است که دردهای دیگران را دوا می کند


    اما چگونه کسی دردی از دیگری دوا کند وقتی خودش هنوز..


    ..



    به کسی نمی توانم بگویم این حرف ها را-


    دیگران یا اساسا درک نمی کنند 


    یا بیش از حد سوال می پرسند


    اما چه جای گله؟!


    وقتی با کسی دردل می کنی باید انتظار حرف هایش را هم داشته باشی


    و اگر مراد از سخن گفتن تنها شنیدن صامت وبدون هیچ حرفی بود که گربه های خیابان و کبوتران روی نرده ها هم شنونده بودند!!


    بگذریم..

    ..


    آمده ام برای شمایی بگویم که عالم به اسرار ها و مکنونات قلبی ام هستید


    همان پدر مهربان و رفیق دلسوزی که هر لحظه کنارمان است


    و جوابم می دهید، به منی که سخت محتاج شنیدن پاسخی هستم


    هرچند  لایق شنیدن صدایتان نباشم ... -


    همان که اگر گرهی قرار به باز شدنش باشد 


    تنها و تنها به دست با کفایت او گشوده خواهد شد


    به خواست خدای متعال



    اشک هایی هست که گاه پشت لبخند ها پنهان می شود..


    اندوه هایی که گفتنی نیستهرچند کم کم که بگذرد دیگران هم یک به یک، به تناسب شرایط گاه تجربه خواهند کرد..


    این وسط تو میدانی جمله هایی که برای مقدمه می گویند و حرف هایی که در چند جمله کوتاه خلاصه می شوند، چه عمقی دارند..


    به بلندی روزهای............


    علائمی مشابه......


    من او را آرام می کنم

    او مرا..


    و هر دو گاهی در بیقراری و سکوت این چهار دیواری مچاله می شویم..


    مولای من


    آرامش کنید به آرامشی که خداوند وعده داده


    و پدری کنید در حقمان مثل همیشه


     

    که باز هم دست نیاز بر در خانه شما آورده ایم


    یا من اسمه دواء و ذکره شفاء


     

    خداوند دعای ظهورتان را اجابت نماید

    التماس دعا

    یاعلی

     

برای ماء معینم-39

ماء معینم!

این بهت و حیرت که آرام آرام جایش را به خشم و اندوه و عذاب داده بود.. کم کم قلبم را تنگ کرده بود!

عمدا از تفکر فرار می کردم

عمدا بهانه می آوردم

عمدا.. بی خیال بودم..

و حس دل زدگی و بی محلی، در عمق وجودم ریشه دوانده بود..

طاقت نداشتم

تا بالاخره

برای کسی که خودتان سر راهم قرار دادید، مختصری از شرح پریشان احوالم گفتم..

گفت:

 " قُل يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِم لَا تَقنَطُوا مِن رَّحمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ "( 53-زمر)


وجودم امید یافت

آن شب هم، باز با معبودمان خلوت کردم

باز اشک ریختم..

اما...

کمی سبک تر..

آرام تر...

..

..

سپاس گزارم امام مهربانم

برای آن هایی که کنارم قرار دادید تا همراه غم ها و شادی هایم باشند..

..

..

خداوند با مژده ظهورتان

قلب نازنین شما و اصحابتان را شاد گرداند..


انشاءالله تعالی


برای ماء معینم-38

ماء معنیم!

دوباره نزدیک غروب شده و من دلتنگ و دل گرفته ام..

دوباره بغضی که انگار وجودش بخشی از وجودم شده، گلویم را چسبیده!

دوباره با خدا، با شما که حرف میزنم اشک تا پشت پلک هایم می دود..

..

به خدایمان گفتم: برای رضای تو می کنم..

برای خواست تو..

و حرف هایی که همیشه هست، روی زبانم آمد..

در خلال کلام یاد سخنی از خودش افتادم. یاد آیه ی شریفه ای که فرموده:


" وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَليَستَجِيبُوا لِي وَليُؤمِنُوا بِي لَعَلَّهُم يَرشُدُونَ"

زمانی که بندگانم از تو (ای پیغمبر) درباره ی من سوال می کنند، بگو من نزدیکم. دعوتشان را اجابت می کنم وقتی می خوانندم


با معبودمان گفتم: خدا، من هم دارم صدایت می کنم

می دانم با اینهمه بدی هایم درخواست از تو نهایت قدرنشناسی و پر رو گری است..

اما.. من که جز تو..

جز تو و اولیائت کسی را ندارم!

اگر با تو هم حرف نزنم، به که بگویم!

..

..

می خوانمت بازهم

می دانم

می دانم

می دانم

جوابم می دهی...


..

دعایم کنید آقای من

ای واسطه ی فیض الهی

نذر تعجیل درفرجتان

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم